- توسط: modir
- 18 تیر, 1399
- 0 نظرات
جیمی سانگ (Jimmy Song) یکی از معروف ترین توسعهدهنده گان، نویسنده و کارآفرین بیت کوین است. او علت توازن نداشتن سیستم اقتصادی جهان را شرح داده و توضیح میدهد که چرا بیت کوین میتواند این مشکل را حل کند. با ما در ادامه این مقاله همراه باشید.
سیستم توازنی ندارد. همه ما این را در عمارتهای لوکس ثروتمندانِ سانفرانسیسکو میتوانیم ببینیم. این که فقط چند بلوک با چادرهای بدترکیب بیخانمانها فاصله دارند. بهخوبی میتوانیم این مهم را در افراد و کسبوکارهای خاص احساس کنیم. آنها کاری برای جامعه مدنی بهتر انجام نمیدهند، اما مقادیر مضحکی پول را بهدست میآورند. میتوانیم این را با دیدن کسانی درک کنیم که همینطور از سر هوس پول خرج میکنند ولی آنطرف، وضعیتِ بهشدت دشوار کسانی را شاهد هستیم که بدهی ها حتی روحشان را نیز تخریب کرده است.

این موضوع که این سیستم فقط به افراد خاصی خدمت میکند و بقیه را به نابودی سوق میدهد، حتی برای یک بچه پنج ساله هم کاملاً واضح است. اما دلیل غیرعادلانه بودن آن اصلاً واضح نیست. این امر است که سرچشمه اغلب سردرگمیهای سیاسی میباشد. افراد چپگرا بر این باورند که ثروتمندان از فقرا سوءاستفاده میکنند. افراد راستگرا نیز معتقدند فقرا بهخاطر تنبلی خود به این وضع دچار شدهاند. اما حقیقت چیست؟ چه اتفاقی دارد رخ میدهد و چرا سیستم نامتوازن است؟
پول رایج (فیات) ناعادلانه است
ریشه این ناعادلانهبودن سیستم فعلی، پول است. پول اولین جایی نیست که مردم به آن توجه میکنند، ولی تمامی تحلیلهای منطقی به آن هدایت میشوند. سیستم ناعادلانه است، زیرا خود پول است که ناعادلانه است.
برای اینکه درستی این ادعا را به شما ثابت کنیم، بیایید با چیزی شروع کنیم که از حدود چهار ماه پیش شاهد آن بودیم. دولتهای سراسر جهان به راحتی ولخرجی کردند. اما آنها پولهایشان از کجا میآید؟ چه کسی تمامی آن بستههای محرک، یارانهها و امتیازها را پرداخت میکند؟ مبالغی که دولتها در طی چند ماه گذشته در اقدامات اضطراری جهت احیای اقتصاد پرداخت کردند، سرسامآور است. این رقم ها بسیار بالاتر از چیزی است که از مالیات مردم جمعآوری میکنند.
دو پاسخ احتمالی را میتوان برای این ولخرجی دولتها داد:
- این پول از طرف هیچ شخص خاصی نیست (دریافت چیزی بدون پرداخت بها)
- این یک هزینه پنهانی است و مردم نیز بهای آن را با چیز دیگری دادهاند.
پول فیات چگونه کار میکند؟
آیا واقعاً به همین سادگی است؟ آیا میشود به کسی که نیاز به کمک دارد تنها با چاپ پولِ بیشتر کمک کنیم. آیا این کار پیامدهای بدی را در انتظار ما ندارد؟ آیا ممکن است در ازای پرداخت هیچچیز، چیزی بهدست بیاوریم؟
اگر واقعاً به این سادگی است، یک سؤال روشن برای ما ایجاد میشود. اگر دولت بتواند برای پرداخت هزینهی هر چیزی، تنها پول چاپ کند، پس چرا اصلاً ما مالیات میدهیم؟ اگر بانک مرکزی یا دولت آمریکا میتواند برای احیای اقتصاد ۶ تریلیون دلار خرج کند و این کار هیچ تأثیر دیگری در پی ندارد، پس چرا ۶۰ تریلیون یا ۳۰۰ تریلیون دلار چاپ نمیکند تا تمام مردم آمریکا میلیونر شوند؟
این اتفاق (طبق منطق) رخ نمیدهد و اثبات میکند که نمیتوانیم چیزی را بگیریم، اما چیز دیگری را در ازای آن ندهیم. این دروغ مسخرهای است اگر بخواهیم به مردم این توهم را القا کنیم که برای دریافت خدمات دولتی هیچ هزینهای را پرداخت نخواهند کرد.
برخلاف میل ما، نمیتوانیم بدون پرداخت هیچ هزینه ای، چیزی را بهدست بیاوریم. چنین ادعاهایی که مقامات دولتی آنها را ترویج میکنند، در علم اقتصاد مساوی است با ادعای ساخت دستگاههای حرکت دائمی در علم فیزیک: یعنی غیرممکن است.
بهای چاپ پول از سوی دولت نیز قدرت خرید کمتر برای مردم است. در حقیقت همان چیزی که آن را «تورم» مینامیم. حال شاید این سؤال مطرح شود که چرا در آمریکا با وجود چاپ پول، شاخص قیمت مصرفکننده (CPI) یا همان میزان رشد قیمتها مدتهاست که بین ۲ تا ۳٪ باقی مانده است؟
دلار چیزی به نام «امتیاز گزاف» دارد. امتیاز گزاف درنتیجه یک رویداد تاریخی خاص یا به عبارت دیگری، نتیجه جنگ جهانی دوم است. امتیاز گزاف به این معناست که آمریکا با تبدیل کردن ارز خود به ارز ذخیره جهانی، کالاهای سراسر جهان را با ارز رسمی خود وارد میکند و کمتر از دیگران دچار بحران پولی میشود.
سلطه دلار
چیزی که ما به آن امتیاز دلار یا همان هگمونی دلار میگوییم، از طریق موقعیت این ارز در تجارت بینالمللی بهدست میآید. مهم ترین و اصلیترین کالایی که با دلار خرید و فروش میشود نفت است. پس بنابراین هر کشور و یا شرکتی که بخواهد نفت بخرد، مجبور خواهد بود تا دلار ذخیره کند یا وام دلاری بگیرد. بهدلیل کاربرد دلار در خرید نفت، تجارت بینالمللی نیز به سمت کار با دلار تمایل پیدا میکند. در نتیجه، نقدشوندگی دلار از هر تمامی ارزهای دیگر بیشتر است. درنتیجه، در بحرانهای نقدینگی، مانند چیزی که هم اکنون شاهد آن هستیم، جریان سرمایه بهسمت دلار میرود و این بدان معناست که تقاضای بیشتری برای دلار است.
تقاضا برای دلار، تورم آن را نیز خنثی میکند. بهبیان بهتر و دقیقتر، این روند معکوس میشود. بانک مرکزی ایالات متحده ذخایر دلار را افزایش میدهد تا به تقاضای شدید دنیا پاسخ دهد. به این ترتیب، ارزش باقی ارزها نسبت به دلار کاهش مییابد. به عبارت دیگر، تورم ناشی از چاپ دلار به بیرون از مرزهای آمریکا کشیده میشود. اگرچه آمریکا کالاهای زیادی تولید و به سراسر دنیا صادر میکند، با استفاده از چیزی که ما به آن «امتیاز گزاف» میگوییم، آمریکا دلار نیز صادر میکند و با پولی که خودش آنها را چاپ کرده است، کالاهای وارداتی را میخرد.
گسترش یا همان انبساط پولی (بخوانید تسهیل کمی، تسهیلات اعتباری، وام، چاپ پول)، به نوعی مالیات پنهان است. یادتان نرود که هرگز نمیتوانیم بدون پرداخت بهای چیزی، آن را دریافت کنیم. بنابراین تأثیر گسترش پولیِ ۶ تریلیون دلاری هم بهمعنای برداشتِ ارزش پول از دارندگان آن است که از نظر مفهومی همان مالیات تلقی میشود. همینطور نیز، از آنجایی که تعداد زیادی از دارندگان دلار در داخل خاک آمریکا حضور ندارند، درعمل دولت آمریکا از کسانی هم که اصلاً در آمریکا زندگی نمیکنند، مالیات دریافت میکند و این فقط بهخاطر سیاستهای پولی فدرال رزرو است. تمام مردم، شرکتها و کشورهایی که دلار نگهداری میکنند، بدون اینکه بخشی از آمریکا باشند، بهدولت این کشور درحال پرداخت مالیات هستند. این کار بدون اینکه خیلی از آنها این موضوع را بدانند در حال انجام است.
حکم اخلاقی گسترش پولی را نیکول اورسم (Nicole Oresme)، یکی از فیلسوفان بزرگ قرن ۱۴، اینگونه توضیح داده است:
هرگونه تغییری در پول… شامل جعل و فریب میشود و همانطور که قبلاً نشان داده شده است، نمیتواند حق فرمانروا باشد. پس بنابراین، از لحظهای که فرمانروا بهشکل ظالمانه این امتیازِ اساساً غیرعادلانه را بهدست بیاورد، غیر ممکن است که منفعت آن عادلانه باشد. جدا از این، میزان منفعت فرمانروا قطعاً برابر با میزان زیان جامعه خواهد بود. همانطور که ارسطو گفته است، هر زیانی که فرمانروا به جامعه وارد کند، غیرعادلانه است و این عمل کار یک ستمگر است، نه پادشاه. اگر او دروغی را که معمولاً ظالمان میگویند بگوید، یعنی آن سود را برای منافع عمومی در نظر میگیرد و درنتیجه نباید او را باور داشت، چون ممکن است کت مرا هم غصب کند و بگوید برای خدمات عمومی به آن نیاز دارد.
کلمه چاپ پول، معادلهای بیشماری دارد: «وام»، «بدهی»، «صدور اوراق قرضه» یا هر ابزار مالی دیگری که اشاره ای به پس دادن پول را داشته باشد. تمامی اینها درواقع همان چاپ پول هستند. با شنیدن این لغات معادل، این توهم هم ایجاد میشود که ارزش، نه از دارندگان دلار، بلکه از برخی نهادهایی گرفته خواهد شد که پول را قرض میگیرند و بدهیشان را بعداً پس میدهند. از نظر اخلاقی مانند این است که کت من را مصادره کنند و گفته شود که بعد پس داده میشود، چون دولت اکنون به آن نیاز دارد. بهبیان خیلی ساده تر، من باید برای این حقیقت که دولت به کت من نیاز دارد، تاوان آن را پس بدهم.

دولت نیز تاوان میدهد، ولی من و شما از آن سودی نمیبریم. این سود به بانک مرکز ی یا به عبارت دیگر، سهامدارانِ خاص و نامعلوم فدرال رزرو میرسد. (برخلاف باور عموم مردم، بانک مرکزی آمریکا سازمانی تقریباً خصوصی است، درصورتی که اغلب بانکهای مرکزی جهان دولتی هستند.) به صورت خلاصه، بهنوعی یک شخص هست که با قرض دادن کالای شما سود میبرد!
تصور کنید دولت ماشین شما را مدت زمان ۶ ماه مصادره کند و به بانکدارانی بدهد که هرگز ندیدهاید و هیچ ارتباطی هم با ماشین شما ندارند. این همان اتفاقی است که وقتی بانک مرکزی ذخایر پولی را گسترش میدهد، اتفاق میافتد. همانگونه که اورسم گفت، گسترش پولی، مصادره ظالمانه ثروت است. آزادترین و درستترین طریق برای هر دولتی در پرداخت هزینه خدماتش، میتواند دریافت مالیات از شهروندان باشد. اما مالیاتی کاملاً شفاف، نه پنهانی. در کل مردم به مالیات علاقه ندارند و بدون دلیل قانعکننده، راضی به پرداخت مالیات نمیشوند. دولتها در جوامع سختبها (وامگیرنده با وثیقه) این گونه عمل میکنند، زیرا قادر نیستند بدون اعتراض مردم، مالیات زیادی دریافت کنند.
در حقیقت دولتها بهجای آن که به شما بگویند مالیات دهید، آن را خیلی محرمانه و از طریق تورم از شما میگیرند. از طریق این مکانیزم، ازطرفی مالیاتِ مستقیم کمتری گرفته میشود و از طرف دیگری خدمات دولتی بیشتری ارائه خواهد شد. سیاست انبساط پولی روزنهای است که هر دولتی در مدت ۵۰ الی ۱۰۰ سال اخیر برای دریافت مالیات از آن استفاده کرده است.
بیت کوین چه تفاوتی دارد؟
بیت کوین دو خصوصیت منحصر بهفرد و خاص دارد که با آنها تبدیل به سیستمی بسیار عادلانه شده است. اول از همه ومهم ترین آن، جعل کردن آن تقریباً غیرممکن است. هرشخصی که بلاک چین بیت کوین را دریافت کند و به فول نود (full node) مبدل شود، بهراحتی میتواند بررسی کند که بیت کوینها واقعی باشند (نکته: BCH و BSV بیت کوین نیستند.). پس بنابراین، بیت کوین بهراحتی قابل تشخیص است و راهی نیست که بتوان آن را جعل کرد.
دوم اینکه، تعداد بیت کوینهای موجود از همان ابتدا مشخص شده است و تورمی کردن آن نیز غیرممکن است. برای دستکاری تورم، کل جامعه فول نودها (بهصورت مستقیم) و دارندگان بیت کوین (بهصورت غیرمستقیم) باید با این کار موافقت کنند (که این کار را نخواهند کرد.). پس بنابراین، ذخایر بیت کوین محدود است.

این دو ویژگی که در بالا از آنها نام برده شد، اخذ مالیات ضمنی/پنهانی را بسیار دشوار میکنند و ما را بهسوی دولتی باز و درستکار سوق میدهند. با بیت کوین دیگر هیچ فرمانروایی نمیتواند برای تأمین مالی برنامههای خودش پولی را چاپ کند. دولت باید درآمد سالهای قبل را ذخیره کرده، از برنامههای دیگر کم کند ویا با مردم صادق باشد و به صورت علنی از آنها مالیات بگیرد. با وجود بیت کوین، روزنهای که آمریکا با آن پول چاپ میکند و از تمام دارندگان دلار مالیات میگیرد، بسته شده و مخارج باید از درآمد تأمین شود.
بینش اورسم که بیان میکند پول متعلق به هر کسی است که مالک آن است، حقیقتی بنیادین را آشکار میکند. انبساط پولی حقوق مالکیت هر کس که دارنده پول است را نقض میکند. بیت کوین اولین پولی است که به آرمان اورسم جامه عمل پوشانده است. پول فقط متعلق به دارنده پول است و نهادها نمیتوانند با خشونت و تهدید آن پول را طلب کنند. بیت کوین اولین پولی است که سوءاستفاده پولی از سمت نهادهای مختلف را غیرممکن کرده است. افزایش تورم بیت کوین بدون رضایت همه غیرممکن است. براساس استاندارد بیت کوین، تنها راه دولتها جهت افزایش درآمد، جلب کردن رضایت عموم برای کسب مالیات خواهد بود، نه دزدی پنهان از طریق تورم.
جمعبندی
سیستم پولی فعلی جهان به نوعی ظلم است. فدرال رزرو یک سازمان مستقل است و هیچ مسئولیتی را در قبال رأیدهندگان ندارد. بدتر از آن، سیستم پولی بر اساس دلار بهمعنای صادر شدن تورم برای مردم خارج از آمریکا است. هگمونی دلار سیستمی ظالمانه است، جایی که ثروت جهان بهدست یک سازمان کنترل شده و این سازمان میتواند بدون رضایت هیچکس، مالیات را دریافت کند. پیش تر شعار انقلاب آمریکا «بدون وجود نماینده، مالیات هرگز» بوده است. اما حالا یک سازمان از تمام دنیا مالیات میگیرد. سازمانی که درون آن فقط افرادی ثروتمند و قدرتمند نماینده هستند. حال زمان پایان فدرال رزرو فرا رسیده است.
این اولین بار نیست این چنین صحبتهایی مطرح میشود. ران پال (Ron Paul)، یکی از بزرگترین سیاستمداران آمریکا، در یک دهه پیش در این خصوص یک کتاب نوشته است. اما اکنون، ما این امکان را داریم تا بدون کمک سیستم سیاسی شکست خورده آمریکا، کاری را برای خودمان انجام دهیم. ما میتوانیم بیت کوین بخریم وداشته باشیم تا استقلال پولی خودمان را اعلام کنیم. عدالت واقعی همراه با عدالت اقتصادی بهدست میآید. عدل یعنی سیستمی که متوازن باشد. بیت کوین است که سیستم را بهسوی شایستهسالاری سوق میدهد. درحقیقت بیت کوین بیعدالتیِ سیستماتیک را نابود میکند.
منبع: “medium“